چشمان من
شب در چشمان من است
به سیاهی چشمهایم نگاه کن
روز در چشمان من است
به سفیدی چشمهایم نگاه کن
شب و روز در چشمان من است
به چشمهای من نگاه کن
ٍ,پلک اگر فرو بندم
جهانی در ظلمات فرو خواهد رفت
حسین پناهی
دانلود
کلمات کلیدی:
http://fars.tv/videos/3457
خشک سیمی خوشک چوبی خوشک پوست......از کجا می آید این آوای دوست
/تارنوازی-استاد-شهناز-در-همایش-چهره-ها<br /> ی-ماندگار
بچه ها این لینک بالا را اگه باز کنید میتونید قطعه ای که استاد جلیل شهناز در همایش چهره های ماندگار نواختن را ببینیدو گوش کنید
کلمات کلیدی:
خداحافظ گل لادن .تموم عاشقا باختن طلسم بغضو برداره .از این پاییز دیوونه خداحافظ
ببین هم گریه هام از عشق .چه زندونی برام ساختن
خداحافظ گل پونه .گل تنهای بی خونه
لالایی ها دیگه خوابی به چشمونم نمی شونه
یکی با چشمای نازش دل کوچیکمو لرزوند
یکی با دست ناپاکش گلای باغچمو سوزوند
تو این شب های تو در تو . خداحافظ گل شب بو
هنوز آوار تنهایی داره می باره از هر سو
خداحافظ گل مریم .گل مظلوم پر دردم
نشد با این تن زخمی به آغوش تو برگردم
نشد تا بغض چشماتو به خواب قصه بسپارم
از این فصل سکوت و شب غم بارونو بردارم
نمی دونی چه دلتنگم از این خواب زمستونی
تو که بیدار بیداری بگو از شب چی می دونی
تو این رویای سر دم گم .خداحافظ گل گندم
تو هم بازیچه ای بودی . تو دست سرد این مردم
خداحافظ گل پونه . که بارونی نمی تونی
کلمات کلیدی:
مادر | |
قصه :
مردی مقابل گل فروشی ایستاده بود و می خواست دسته گلی برای مادرش که در شهر دیگری بود سفارش دهد تا برایش پست شود وقتی از گل فروشی خارج شد، دختری را دید که روی جدول خیابان نشسته بود هق هق گریه می کرد. مرد نزدیک دختر رفت و از او پرسید: «دختر خوب، چرا گریه می کنی؟» دختر در حالی که گریه می کرد، گفت: «می خواستم برای مادرم یک شاخه گل رز بخرم ولی فقط 75 سنت دارم در حالی که گل رز 2 دلار می شود. مرد لبخندی زد و گفت: «با من بیا، من برای تو یک شاخه گل رز قشنگ می خرم.» وقتی از گل فروشی خارج می شدند، مرد به دختر گفت: «مادرت کجاست؟ می خواهی تو را برسانم؟» دختر دست مرد را گرفت و گفت :«آنجا» و به قبرستان آن طرف خیابان اشاره کرد. مرد او را به قبرستان برد و دختر روی یک قبر تازه نشست و گل را آنجا گذاشت. مرد دلش گرفت، طاقت نیاورد، به گل فروشی برگشت ، دسته گل را گرفت و 200 مایل رانندگی کرد تا خودش دسته گل را به مادرش بدهد |
کلمات کلیدی:
سلام بچه ها
این عکسی قشنگی که مبینید متعلق به زهرا خانومه که قراره اول اردیبهشت ماه عازم سفر حج بشه که به قول پدرش دیگه باید بهش بگیم حاجیه خانم کوچولو
هر کی خواست میتونه باهاش درد دل کنه، آرزوهاشا بگه،خلاصه هر چی که دلتون خواست باهاش درمیون بذارید شاید چه دیدی خدا جواب همتونا داد.
ما هم از اینجا برا زهراخانم و خانوادش دعا میکنیم که ان شاالله به سلامتی برن وبرگردن.(دعا فراموش نشه)
کلمات کلیدی:
توی ده شلمرود
حسنی تک و تنها بود
حسنی نگو بلا بگو
تنبل تنبلا بگو
موی بلند روی سیاه
ناخن دراز واه واه واه
نه فلفلی نه قلقلی
نه مرغ زرد کاکلی
هیچکس باهاش رفیق نبود
تنها روی سه پایه
نشسته بود تو سایه
باباش میگفت:
حسنی میای بریم حموم؟
نه نمیام نه نمیام
سرتو میخوای اصلاح کنی؟
نه نمیخوام نه نمیخوام
کره الاغ کدخدا
یورتمه میرفت تو کوچهها
الاغه چرا یورتمه میری؟
دارم میرم بار ببرم
دیرم شده عجله دارم
الاغ خوب و نازنین
سر در هوا سم بر زمین
یالت بلند و پرمو
دمت مثال جارو
یک کمی به من سواری میدی؟
نه که نمیدم
چرا نمیدی؟
واسه اینکه من تمیزم
پیش همه عزیزم
اما تو چی؟
موی بلند روی سیاه
ناخن دراز واه واه واه!
غاز پرید تو استخر
تو اردکی یا غازی؟
من غاز خوش زبان
میای بریم به بازی؟
نه جانم
چرا نمیای؟
واسه اینکه من
صبح تا غروب
میون آب کنار جو
مشغول کار شستشو
اما تو چی؟
موی بلند روی سیاه
ناخن دراز واه واه واه
در وا شد و یه جوجه
دوید و اومد تو کوچه
جیک جیک کنان
گردش زنان
اومدو اومد پیش حسنی
جوجه کوچولو
کوچول موچولو
میای با من بازی کنی؟
مادرش اومد قدقدقدا
برو خونتون تو رو به خدا
جوجهی ریزه میزه
ببین چقد تمیزه؟
اما تو چی؟
موی بلند روی سیاه
ناخن دراز واه واه واه
حسنی با چشم گریون
پا شد و اومد تو میدون:
آی فلفلی آی قلقلی
میاین با من بازی کنین؟
نه که نمیایم
چرا نمیاین؟
فلفلی گفت:
من و داداشم و بابام و عموم
هفتهای دو بار میریم حموم
اما تو چی؟
قلقلی گفت: نگاش کنین
موی بلند روی سیاه
ناخن دراز واه واه واه
حسنی دوید پیش باباش
حسنی میای بریم حموم؟
میام میام
سرتو میخوای اصلاح کنی؟
میخوام میخوام
حسنی نگو یه دسته گل
تر و تمیز و تپل مپل
الاغ و خروس و جوجه غاز و ببعی
با فلفلی با قلقلی با مرغ زرد کاکلی
حلقه زدن دور حسن
الاغه میگفت:
اگه کاری نداری بریم الاغ سواری
خروسه می گفت:
قوقولی قوقو قوقولی قوقو
هر چی میخوای فوری بگو
مرغه میگفت:
حسنی برو تو کوچه
بازی بکن با جوجه
غاز میگفت:
حسنی بیا با همدیگه بریم شنا
توی ده شلمرود
حسنی دیگه تنها نبود
کلمات کلیدی:
خدایا دگر چشمه خالی مبادا
و گل های زنبق خیالی مبادا
در این رود این رود مشرف به دریا
خدایا به غیر از زلالی مبادا
خدایا دگر پشت دیوار سنگی
فقط تاک انگور خالی مبادا
در اندیشه باغ گیلاس این ده
پریشانی خشکسالی مبادا
و بی تابی یک غروب مشوش
دگر قسمت این اهالی مبادا
کلمات کلیدی:
یک نفس با ما نشستی خانه بوی گل گرفت
خانه ات آباد کین ویرانه بوی گل گرفت
از پریشان گویی ام دیدی پریشان خاطرم
زلف خود را شانه کردی شانه بوی گل گرفت
پرتو رنگ رخت با آن گل افشانی که داشت
در زیارتگاه دل پروانه بوی گل گرفت
لعل گل رنگ تو را تا ساغر و می بوسه زد
ساقی اندیشه ام پیمانه بوی گل گرفت
عشق بارید و جنون گل کرد و افسون خیمه کرد
تا به صحرای جنون افسانه بوی گل گرفت
از شمیم شعر شور انگیز آتش عاشقان
ساقی و ساغر می و میخانه بوی گل گرفت
کلمات کلیدی:
دعوی چه کنی؟ داعیهداران همه رفتند شو بار سفر بند که یاران همه رفتند
آن گرد شتابنده که در دامن صحراس گوید : « چه نشینی؟ که سواران همه رفتند»
داغ است دل لاله و نیلی است بر سرو کز باغ جهان لالهعذاران همه رفتند
گر نادره معدوم شود هیچ عجب نیست کز کاخ هنر نادرهکاران همه رفتند
افسوس که افسانهسرایان همه خفتند اندوه که اندوهگساران همه رفتند
فریاد که گنجینهطرازان معانی گنجینه نهادند به ماران، همه رفتند
یک مرغ گرفتار در این گلشن ویران تنها به قفس ماند و هزاران همه رفتند
خون بار، بهار! از مژه در فرقت احباب کز پیش تو چون ابر بهاران همه رفتند
کلمات کلیدی:
شاعر از باران نگو ، بباران ! نوشتم باران ، باران بارید ! ببین باز باران الک میکنند زمین را چه زیبا بزک میکنند به شوخی سر شاخه ها بلبلان، دل خویش را نی لبک میکنند . ببین ! باز بت های سنگی به لب ها عسل میزنند . به غمزه ، شکر پارگی ، دل یار ما را مثل میزنند ببین ! باز باران الک میکنند زمین را چه زیبا بزک میکنند چه با مزه با ترکه ی بید و باد ، کف پای شب را فلک میکنند...
کلمات کلیدی: