آن که به کار کسانى خشنود است ، چنان است که در میان کار آنان بوده است ، و هر که در باطلى پا نهاد ، دو گناه بر گردن وى افتاد ، گناه کردار و گناه خشنودى بدان کار . [نهج البلاغه]
مونا کتابدار ایران
 
رنگ تمنا

بعد عمری بی وفایی
با رقیبان آشنایی
رفتی و دیدی که تنهام
جز من افتاده از پا
در جهان یاری نداری
در شب تاریک غم ها
یار غمخواری نداری

ای دریغ از آن همه دلدادگیها
سادگی، افتادگی ، آزادگی ها
شد نصیب من از این بیگانگیها
گریه ها ، خنده ها ، دیوانگی ها
رفتی و درهای غم را بر من از هر سو گشودی
گرچه در دلدادگی صد گونه ما را آزمودی

ساده دل من کز همه عالم
به تو رو کرده بودم
با همه دیر آشنایی ها
به تو خو کرده بودم
دل به عشقت بسته بودم
با غمت بنشسته بودم
مردم از این نا سپاسی
وای از این حق ناشناسی

اگر تو زپا افتاده بودی
به دل شکنی دل داده بودی
دستی افتاده از پا می گرفتی
جای این نیرنگها رنگ تمنا می گرفتی


کلمات کلیدی:

نوشته شده توسط موناکتابدار ایرانی 90/6/19:: 2:16 عصر     |     () نظر