سفارش تبلیغ
صبا ویژن
حکمرانیها میدانهاى مسابقت مردان است . [نهج البلاغه]
مونا کتابدار ایران
 
شلوار پاره

داشتم توی اتاق مشق می‌نوشتم. کارم که تمام شد، کیف و دفترم را جمع کردم. ولی یادم رفت که دوات را هم بردارم. دوات برگشت و مرکب آن روی فرش ریخت.

  بابام آمد تا مرا برای کار بدی که کرده بودم، تنبیه کند. فرار کردم. من دویدم و بابام دوید. عاقبت، بابام مرا گرفت.

  ولی تا خواست کتکم بزند، دید پشت شلوارم پاره است. گفت: همین جا باش تا بروم و سوزن و نخ بیاورم و شلوارت را بدوزم.

  من همان جا ایستادم. بابام رفت و سوزن و نخ آورد. اول شلوارم را دوخت .بعد هم با دقت، زیادی نخ را با قیچی برید.

آن وقت، کارش که تمام شد، مرا برای کار بدی که کرده بودم تنبیه کرد. بابا همیشه می‌گوید: هرکاری به جای خودش!


کلمات کلیدی:

نوشته شده توسط موناکتابدار ایرانی 90/2/5:: 9:14 عصر     |     () نظر