گشتاسبنام? دقیقی
پس از نگارش شاهنام? ابومنصوری، که به زبان نثر نوشته شده بود، نخستین بار مسعودی مروزی (که از شاهنام? او اثری باقی نمانده است) و دقیقی بلخی (کشتهشده به سال 365/ 370 ه. ق)، از ایرانیان زرتشتی و شاعر بزرگ عهد سامانی، برآن شدند تا شاهنامه را به نظم درآورند. دقیقی به امر نوحبن منصور سامانی نظم شاهنامه را آغاز کرد و به روایتی 1000 بیت و به روایتی دیگر 3000 بیت دربار? ظهور زرتشت و داستان جنگ گشتاسب را به شعر درآورد و اگر دشن? غلام ناجوانمرد او، امانش دادهبود، تمامی داستانهای ایران باستان را در شاهنامهای منظوم گرد آورده بود.
حکیم فردوسی در شاهنامهاش از دقیقی چنین یاد میکند:
چون از دفتر این داستانهــا بسی همی خواند خواننده بر هر کسی
جهان دل نهــاده بر این داستان همان بخـردان نیز و هم راستان
جوانــی بیامــد گشــاده زبــان سَخُن گفتنی خوب و طبعی روان
به شعر آرم این نامه را گفت من ازو شادمـان شد دل انجمــن
جوانیش را خوی بد جان شیرین بداد نبود از جهان دلش یک روز شاد
برو تاختـــن کرد ناگـــاه مرگ نِهادش بهسر بر یکی تیره ترگ
یکـایک ازو بخت برگشتـه شد به دستِ یکی بنده بر کشته شد
برفت او و این نامـه ناگفتـه ماند چُنان بختِ بیدار او خفته ماند
فردوسی در داستان گشتاسب و ارجاسب، به نقل از دقیقی هزار بیت میآورد و در پایانِ این ابیات چنین میسراید:
دقیقـی رسانیـد اینجا سخــن زمانه برآورد عمـرش به بُـن
ربودش روان از سرای سپنـج از آن پس که بنمود بسیار رنج
به گیتی نماندست از او یادگار مگر این سخــنهای ناپایدار
در ادامه فردوسی میگوید، دقیقی با این که نتوانست پیوند (= به نظم درآوردن) شاهنامه را به پایان برساند، ولی کار سترگش سرمشق او بود برای سرایش تمامی شاهنامه به زبان شعر:
گرفتم به گوینده بر آفــرین که پیونــد را راه داد اندر این
اگر چه نپیوســت جـز اندکــی زبزم و ز رزم از هزاران یکی
هم او بود گوینــده را راهبــر که شاهــی نشانیــد برگاه بر
ستـاینــد? شهـریـــاران بُــدی به مدح افســر ِ نامـداران بُدی
به نقل اندرون سست گشتش سخن ازو نو نشد روزگــار کهــن
من این نامه، فرخ گرفتم به فـال همی رنج بردم در او ماه وسال
روانش شاد و گروسمان جایگاهش باد
کلمات کلیدی: