سفارش تبلیغ
صبا ویژن
هیچ مال از خرد سودمندتر نیست ، و هیچ تنهایى ترسناکتر از خود پسندیدن ، و هیچ خرد چون تدبیر اندیشیدن ، و هیچ بزرگوارى چون پرهیزگارى ، و هیچ همنشین چون خوى نیکو ، و هیچ میراث چون فرهیخته شدن ، و هیچ راهبر چون با عنایت خدا همراه بودن ، و هیچ سوداگرى چون کردار نیک ورزیدن ، و هیچ سود چون ثواب اندوختن ، و هیچ پارسایى چون باز ایستادن هنگام ندانستن احکام ، و هیچ زهد چون نخواستن حرام ، و هیچ دانش چون به تفکر پرداختن ، و هیچ عبادت چون واجبها را ادا ساختن ، و هیچ ایمان چون آزرم و شکیبایى و هیچ حسب چون فروتنى ، و هیچ شرف چون دانایى ، و هیچ عزت چون بردبار بودن ، و هیچ پشتیبان استوارتر از رأى زدن . [نهج البلاغه]
مونا کتابدار ایران
 
ترانه حسنی

توی ده شلمرود
حسنی تک و تنها بود

حسنی نگو بلا بگو
تنبل تنبلا بگو

موی بلند روی سیاه
ناخن دراز واه واه واه

نه فلفلی نه قلقلی
 نه  مرغ زرد کاکلی
هیچکس باهاش رفیق نبود

تنها روی سه پایه
نشسته بود تو سایه

باباش می‌گفت:
حسنی میای بریم حموم؟
نه نمیام نه نمیام

سرتو می‌خوای اصلاح کنی؟
نه نمی‌خوام نه نمی‌خوام

کره الاغ کدخدا
یورتمه می‌رفت تو کوچه‌ها

الاغه چرا یورتمه می‌ری؟

دارم می‌رم بار ببرم
دیرم شده عجله دارم

الاغ خوب و نازنین
سر در هوا سم بر زمین
یالت بلند و پرمو
دمت مثال جارو
یک  کمی به من سواری می‌دی؟

نه که نمی‌دم
چرا نمی‌دی؟

واسه اینکه من تمیزم
پیش همه عزیزم

اما تو چی؟
موی بلند روی سیاه
ناخن دراز واه واه واه!

غاز پرید تو استخر
تو اردکی یا غازی؟

من غاز خوش زبان
میای بریم به بازی؟

نه جانم
چرا نمیای؟

واسه اینکه من
صبح تا غروب
میون آب کنار جو
مشغول کار شستشو

اما تو چی؟
موی بلند روی سیاه
ناخن دراز واه واه واه

در وا شد و یه جوجه
دوید و اومد تو کوچه

جیک جیک کنان
گردش زنان
اومدو اومد پیش حسنی

جوجه کوچولو
کوچول موچولو
میای با من بازی کنی؟

مادرش اومد قدقدقدا
برو خونتون تو رو به خدا

جوجه‌ی ریزه میزه
ببین چقد تمیزه؟

اما تو چی؟
موی بلند روی سیاه
ناخن دراز واه واه واه

حسنی با چشم گریون
پا شد و اومد تو میدون:

آی فلفلی آی قلقلی
میاین با من بازی کنین؟

نه که نمیایم
چرا نمیاین؟

فلفلی گفت:
من و داداشم و بابام و عموم
هفته‌ای دو بار می‌ریم حموم

اما تو چی؟
قلقلی گفت: نگاش کنین

موی بلند روی سیاه
ناخن دراز واه واه واه

حسنی دوید پیش باباش

حسنی میای بریم حموم؟
میام میام

سرتو می‌خوای اصلاح کنی؟
میخوام میخوام

حسنی نگو یه دسته گل
 تر و تمیز و تپل مپل

الاغ و خروس و جوجه غاز و ببعی
با فلفلی با قلقلی با مرغ زرد کاکلی
حلقه زدن دور حسن

الاغه می‌گفت:
اگه کاری نداری بریم الاغ سواری

خروسه می گفت:
قوقولی قوقو قوقولی قوقو
 هر چی میخوای فوری بگو

مرغه می‌گفت:
حسنی برو تو کوچه
بازی بکن با جوجه

غاز می‌گفت:
حسنی  بیا با همدیگه بریم شنا

توی ده شلمرود
حسنی دیگه تنها نبود



کلمات کلیدی:

نوشته شده توسط موناکتابدار ایرانی 90/1/22:: 9:7 عصر     |     () نظر
 
مناجات

خدایا دگر چشمه خالی مبادا
و گل های زنبق خیالی مبادا
در این رود این رود مشرف به دریا
خدایا به غیر از زلالی مبادا
خدایا دگر پشت دیوار سنگی
فقط تاک انگور خالی مبادا
در اندیشه باغ گیلاس این ده
پریشانی خشکسالی مبادا
و بی تابی یک غروب مشوش
دگر قسمت این اهالی مبادا


کلمات کلیدی:

نوشته شده توسط موناکتابدار ایرانی 90/1/21:: 10:55 صبح     |     () نظر
 
عصرانه

گل تقدیم شماگل تقدیم شماگل تقدیم شمایک نفس با ما نشستی خانه بوی گل گرفت

خانه ات آباد کین ویرانه بوی گل گرفت

از پریشان گویی ام دیدی پریشان خاطرم

زلف خود را شانه کردی شانه بوی گل گرفت

پرتو رنگ رخت با آن گل افشانی که داشت

در زیارتگاه دل پروانه بوی  گل گرفت

لعل گل رنگ تو را تا ساغر و می بوسه زد

ساقی اندیشه ام پیمانه بوی گل گرفت

عشق بارید و جنون گل کرد و افسون خیمه کرد

تا به صحرای جنون افسانه بوی گل گرفت 

از شمیم شعر شور انگیز آتش عاشقان

ساقی و ساغر می و میخانه بوی گل گرفتگل تقدیم شماگل تقدیم شماگل تقدیم شما

 


کلمات کلیدی:

نوشته شده توسط موناکتابدار ایرانی 90/1/19:: 8:26 عصر     |     () نظر
 
آزاد

دعوی چه کنی؟ داعیه‌داران همه رفتند      شو بار سفر بند که یاران همه رفتند
آن گرد شتابنده که در دامن صحراس                گوید : « چه نشینی؟ که سواران همه رفتند»
داغ است دل لاله و نیلی است بر سرو       کز باغ جهان لاله‌عذاران همه رفتند
گر نادره معدوم شود هیچ عجب نیست        کز کاخ هنر نادره‌کاران همه رفتند
افسوس که افسانه‌سرایان همه خفتند            اندوه که اندوه‌گساران همه رفتند
فریاد که گنجینه‌طرازان معانی                 گنجینه نهادند به ماران، همه رفتند
یک مرغ گرفتار در این گلشن ویران          تنها به قفس ماند و هزاران همه رفتند
خون بار، بهار! از مژه در فرقت احباب      کز پیش تو چون ابر بهاران همه رفتند


کلمات کلیدی:

نوشته شده توسط موناکتابدار ایرانی 90/1/18:: 6:25 عصر     |     () نظر
 
باران

شاعر از باران نگو ،

بباران !

نوشتم باران ،

باران بارید !

ببین باز باران الک میکنند

زمین را چه زیبا بزک میکنند

به شوخی سر شاخه ها بلبلان،

دل خویش را نی لبک میکنند .

ببین ! باز بت های سنگی به لب ها عسل میزنند .

به غمزه ، شکر پارگی ، دل یار ما را مثل میزنند

ببین ! باز باران الک میکنند

زمین را چه زیبا بزک میکنند

چه با مزه با ترکه ی بید و باد ،

کف پای شب را فلک میکنند...

 


کلمات کلیدی:

نوشته شده توسط موناکتابدار ایرانی 90/1/17:: 4:18 عصر     |     () نظر
 
ترانه کولی ها

یو هو ! یو هو !

با رقص کولی ها
غوغا شد در صحرا
مرغان خوش آوا
نغمه کن بر گلها
گل باران شد صحرا
خندد بر ما دنیا

یو هو ! یو هو !

جشن گل همه جا بر پا شد به صفا
گل رقصد به چمن خندان شد لب من
گیسو به ناز افشان کنی
دل در برم لغزان کنی
با رقص خود دل می بری
گل پیکری افسون گری

یو هو ! یو هو !

با رقص کولی ها
غوغا شد در صحرا
مرغان خوش آوا
نغمه کن بر گلها
گل باران شد صحرا
خندد بر ما دنیا

یو هو ! یو هو !

جشن گل همه جا بر پا شد به صفا
گل رقصد به چمن خندان شد لب من
گیسو به ناز افشان کنی
دل در برم لغزان کنی
با رقص خود دل می بری
گل پیکری افسون گری

یو هو ! یو هو !


کلمات کلیدی:

نوشته شده توسط موناکتابدار ایرانی 90/1/16:: 10:18 صبح     |     () نظر
 
کولی ها

کولی نام گروه‌های پراکنده? قومی است که در کشورهای مختلف دنیا به‌ویژه در اروپا و همچنین نواحی مختلف ایران همچون سیستان، خراسان، مازندران، گیلان، هرمزگان، خوزستان، سمنان و برخی دیگر از مناطق جنوبی و مرکزی ایران به سر می‌برند. کولی‌ها در سرتاسر دنیا به خواندن و رقصیدن شهرت دارند و مردمانی دوره‌گرد و خانه به‌دوش هستند که بیشتر در گذشته با اجرای برنامه‌های رقص و آواز در مسیر کوچ خود مردم را سرگرم می‌کردند، فال آنها را می‌گرفتند، کف‌بینی می‌کردند و در کنار آن به کارهای دیگری همچون آهنگری نیز می‌پرداختند.

خصوصیات فردی و رفتار اجتماعی، آنان را به کاستهای موجود در هند شبیه ساخته‌است. کولی‌ها از بازماندگان مهاجرینی هستند که به واسطه یک رشته حوادث و زمینه‌های تاریخی به ایران کوچیدند و از آنجا به سایر نقاط و اروپا رفتند. منابع تاریخی ایران در چند مورد اشاره‌های واضحی به چگونگی جابه‌جایی آنان دارد. یک دوره از مهاجرت آنان مربوط به پادشاهی بهرام گور پادشاه ساسانی است. گفته می‌شود نزدیک به هزار سال پیش، این قوم از شمال هندوستان سرزمین خود را ترک گفته در سراسر جهان پراکنده شدند. آنها به‌تدریج از طریق ایران به شمال آفریقا و سپس به اسپانیا و سایر کشورهای اروپایی کوچ کردند.

از آنچه که منابع قدیمی بازگو می‌کنند چنین برمی آید که بهرام گور برای شادداشت مردم و اینکه آنان از رامشگران بی‌بهره نباشند چندین هزار تن رامشگر را از هند به ایران آورده‌است. تعداد این کولی‌ها را فردوسی دوازده هزار نفر، ثعالبی چهار هزار نفر و نظامی شش هزار نفر ذکر کرده‌است.

حمزه اصفهانی این ماجرا را چنین بازگو می‌نماید: «بهرام گور فرمان داد که مردمان نیمی از روز را کار کنند و نیم دیگر را به آسایش و خوردن و خوش‌گذرانی بپردازند و بی‌خُنیاگران و کولیان شراب ننوشند. بدین سان خُنیاگران گران ارجدار شدند و مُزد هر دستی از آنان به سد درهم رسید. بهرام، روزی گروهی از مردم را دید که خوش‌گذرانی نمی‌کردند. گفت: مگر من شما را از پرهیز ِ خوشدلی و پایکوبی بازنداشتم؟ آن مردم در پیش او به خاک افتاده و گفتند: رامشگران خواستیم به زیاده از سد درهم، ولی نیافتیم. فرمان داد تا دوات و خامه (قلم) و صحیفه آوردند و به پادشاه هند نامه نوشت و از وی رامشگران و خُنیاگران خواست. وی دوازده هزار تن فرستاد. بهرام آنان را به شهرها و پیرامون کشور خود بپراکند، و شمار آنان به تناسل بیشتر شد که گروهی اندک از فرزندان ایشان هم اکنون برجای مانده‌اند و آنان را زط خوانند.»[?]

حمدالله مستوفی این داستان را اینگونه می‌گوید: «در زمان بهرام کار مطربان بالا گرفت، چنانکه مطربی روزی به صد درم قانع نمی‌شد. بهرام گور از هندوستان دو هزار لوطی جهت مطربی بیاورد و نسل ایشان هنوز در ایران مطربی کنند.»

فردوسی در این باره می‌گوید که بهرام هر کدام از ایشان را گندم و گاو و خر داد تا کشاورزی کنند و توده? مردم را رایگان رامشگری کنند. ولی آنان که اهل کار برزیگری نبودند، گندم و گاو را خوردند و تنها خر برایشان ماند و بهرام چون چنین دید، گفت که بار و بنه بر خر نهید و رود و بربط برگیرید و دوره گردی کنید و خوش باشید و توده? مردم را نیز خوشدل نمایید. این تیره در شاهنامه و چند بن مایه? دیگر لولی یا لوری نامیده شده‌اند و نیای مردمی بشمار می‌آیند که امروزه در ایران و سراسر جهان پراکنده‌اند. [?] [?] [?]

در منابع دیگری آمده‌است که کولی‌ها در عهد ولید بن عبدالملک، خلیفه اموی به ایران و بین‌النهرین آمدند. این کولی‌ها از حوالی رود سند سفلی، به طرف فرات یا دجله آمدند و به محض این که مستقر شدند، به دزدی و راهزنی و قتل پرداختند و راه بصره و بغداد را بستند و قیمت خواربار، بالا رفت و مردم در فشار قرار گرفتند. خلفا ناچار بودند پیوسته سربازانی را برای سرکوبی آنها بفرستند. سرداران مأمون از این مردم شکست خوردند و معتصم، سرلشکری عرب به نام عجیف را که مورد اعتمادش بود مأمور سرکوبی کولی‌ها کرد و بالاخره در سال ??? ه‍. ق توانست راههای ارتباطی آنها را ببندد و آنها را وادار به تسلیم کند. مردم بغداد که از این پیروزی بسیار شاد شده بودند، با دیدن کولی‌ها که وادارشان کرده بودند با لباسهای مخصوص خود در قایق‌هائی بنشینند و ساز بزنند و آواز بخوانند، شاهد انتقال آنها به خانقین و سپس به مرزهای سوریه بودند. کولی‌ها هر جا رفتند گاومیش‌هایشان را هم بردند و می‌توان گفت که تکثیر گاومیش در خاور نزدیک و اروپا به دست کولی‌ها بوده‌است.[?]

در منابع تاریخی مربوط به دوره افشار نیز اطلاعاتی در این باره وجود دارد. تاریخ نادرشاهی از هنرمندانی سخن به میان می‌آورد که همراه با غنایم نادرشاه از هند آورده شدند. کتاب یادشده در این باره می‌نویسد: «نادرشاه صد تن از خواجه‌سرایان، صد و سی نویسنده، هزار و دویست آهنگر، سیصد بنا، صد سنگتراش و دویست و بیست درودگر به قندهار فرستاد و نقشه شهر جهان‌آباد را بر داشتند و برای سرگرمی سپاهیان چندین دسته از خنیاگران و نوازندگان و بازیگران را نیز از هند به ایران آوردند.»

نیز در عالم آرای نادری آمده‌است: «این هنرمندان که به میل خود در ایران می‌زیسته‌اند، ضمناً وظیفه‌دار آموزش و فنون خویش به عمله? طرب ایران بوده‌اند»

همچنین در کتاب جهانگشای نادری آمده‌است: «جمعی از اربابان طرب هندی که در سلک مطربان سرکار انتظام داشته‌اند، چون جمعی را قانون سازندگی و فنون نوازندگی به طریق هند آموخته و در رقص و رامشگری ماهر ساخته بودند، لذا ایشان را نیز مرخص ساخته و فرستادند.»

تعدادی از سفرنامه‌های مربوط به دوران معاصر نیز اطلاعات چندی را درباره? کولی‌ها در اختیار می‌نهند. رابینو درسفرنامه خود که به سال ???? میلادی نگاشته شد، راجع به اقوام ساکن در شمال ایران از برخی خانوارهای گودر، بنکشی، بربری، کراچی یا کولی‌ها یاد می‌کند که هندی الاصل هستند. همچنین چی پی تیت انگلیسی در یادداشت‌های سفر به ایران که به سال ???? میلادی نگاشت از خانوارهای کولی درسیستان یاد کرده و آراء نه چندان مستدلی را در مورد اصل و نسب و حرفه آنان ارائه می‌نماید.

وضعیت کنونی [ویرایش]

امروزه کولی‌ها در تعدادی از کشورهای آسیایی همچون ایران و ترکیه و تقریباً تمام کشورهای اروپایی هستند و مشکلات و مسائل اجتماعی بسیاری را سبب می‌شوند و البته سختی‌های زیادی را نیز متحمل شده‌اند. بیشتر دولت‌ها سعی کرده‌اند که آنها را محدود کنند. زندگی آنها با زندگی متداول اروپا کاملاً متفاوت است. امروزه بسیاری از آنها دیگر کوچ نمی‌کنند ولی نحوه زندگی خود را تغییر نداده‌اند.

گفته می‌شود که بیش از دو میلیون کولی در روسیه زندگی می‌کنند. آنها توانسته‌اند به سهم خود بر فرهنگ روس تأثیر بگذارند. در روسیه به کولی‌ها «تسیگان» گفته می‌شود. البته امروزه کمتر شاهد برپایی گروه‌های رقص و آواز تسیگان‌ها هستیم. کولیان کم وبیش در همه جای گیتی به ویژه سرزمینهای اروپایی پراکنده‌اند.

اگرچه امروزه کولی‌ها تقریباً در مجموعه فرهنگ، اعتقادات و آداب و رسوم مناطق حل شده‌اند، ولی هنوز برخی از آیین‌ها و آداب قومی مانند مراسم ازدواج، طلاق، نوع مناسبات خانواده و برخی از شئون اجتماعی گذشته خود را حفظ نموده‌اند.

کولی‌ها در ایران [ویرایش]

تاثیر و تاثر فرهنگی و هنری قوم کولی‌ها در ایران بارز است. آنها در مقاطعی خاص از تاریخ ایران در حفظ، احیاء و اشاعه? تعدادی از هنرهای ملی و بومی نقش مهمی ایفا نموده‌اند. ایفای چنین نقشی که از موقعیت حرفه‌ای آنان ناشی می‌شده در تداوم برخی هنرها از جمله موسیقی، رقص و نمایش تاثیر قابل به جای گذاشته و در پاسداری از آن سهم بسزایی داشته‌است.

روزگاری کولی‌ها در کرمان و فارس بیشتر بودند، ولی بعدها در عراق و آذربایجان نیز ساکن شدند. سرجان ملکم در حاشیه تاریخ ایران می‌نویسد که دائماً در آذربایجان با «اوبه»های کوچکی از کولی‌ها برخورد داشته و عادات این قوم مثل کولی‌های آواره انگلستان بوده‌است. مردم ایران به آنها «قاراچی» می‌گفتند که در زبان ترکی به معنی «آدمهای سیاه‌پوست» بود.[?]

نام [ویرایش]

واژه کولی را از ریشه کابلی یا کاولی دانسته‌اند.[?] و به آن لولی هم گفته می‌شود.

این مردم در ایران به نامهای «لولی»، «لوری» و «جت» شناخته می‌شدند و امروزه در مناطق مختلف ایران با نام‌های متفاوت شناخته می‌شوند.

همچنین با توجه به اینکه پیشه آهنگری حرفه بسیاری از کولیان ایران است در برخی بخش‌های ایران یه ایشان چلنگر هم گفته می‌شود. در عراق «غربت» و «کولی» و در هندوستان به آنها «کاولی» می‌گویند و در ایران با حذف «الف»، کولی نامیده می‌شوند. لغت «قرشمال» که در خراسان رایج است به معنی «غیرشمار» یا «بی‌شمار» یا «در شمار غریبه‌ها» به کار می‌رود. «قراچی» به معنی سیاه‌چادر به خاطر سیاهی پوست کولی‌ها و درواقع همان لغت «غرچه» فارسی به معنی ابله‌است.[?]

 


کلمات کلیدی:

نوشته شده توسط موناکتابدار ایرانی 90/1/16:: 10:16 صبح     |     () نظر
 
در گذشت رضا صفدری عزیز را تسلیت عرض میکنیم

 


از برت دامن کشان، رفتم ای نامهربان

از من آزرده دل کی دگر بینی نشان؟

رفتم که رفتم ،رفتم که رفتم

از من دیوانه بگذر ،بگذر ای جانانه بگذر

هر چه بودی هر چه بودم بی خبر

رفتم که رفتم،رفتم که رفتم

شمع بزم دیگران شو ،جام دست این و آن شو

هر چه بودی هرچه بودم ناگهان

رفتم که رفتم، رفتم که رفتم

بعد از این کن فراموشم که رفتم

دیگر از دست تو می نمی نوشم که مستم

با دل دیر آشنا گشتم از دامت رها

بی وفا! بی وفا! بی وفا! رفتم که رفتم



روحش شاد



کلمات کلیدی:

نوشته شده توسط موناکتابدار ایرانی 90/1/12:: 12:51 عصر     |     () نظر
 
کارشناسی ارشد پزشکی

به اطلاع کلیه داوطلبان می رساند

1- افرادی که ثبت نام خود را انجام داده اند میتوانند از تاریخ 21/1/90 لغایت 23/1/90 نسبت به تصحیح ، ویرایش اطلاعات و ارسال مدارک ناقص خود اقدام نمایند و افرادی که متقاضی ثبت نام در آزمون کارشناسی ارشد سال 90 بوده و به هر دلیلی در مهلت تعیین شده از تاریخ 4/12/89 لغایت 24/12/89 موفق به ثبت نام نشده اند، می توانند از تاریخ 21/1/90 لغایت 23/1/90 نسبت به ثبت نام و ارسال مدارک خود اقدام نمایند. بدیهی است این تاریخ به هیچ عنوان قابل تمدید نیست.


کلمات کلیدی:

نوشته شده توسط موناکتابدار ایرانی 90/1/9:: 3:35 عصر     |     () نظر
 
آزاد

+ دلم شیشه، دلش سنگه....واسه سنگه دلم تنگه....


کلمات کلیدی:

نوشته شده توسط موناکتابدار ایرانی 90/1/9:: 2:29 عصر     |     () نظر
<   <<   6   7   8   9   10   >>   >